بهار 1386 - عکس خفن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمندان حاکم بر مردم اند . [امام علی علیه السلام]
یکشنبه 103 اردیبهشت 16: امروز

هیچ نوروزی نیست مگر آنکه ما در آن منتظر گشایشیم. چرا که نوروز از روزهای ما و شیعیان است. امام صادق (ع)


بهار با تمام رنگارنگی یک پیام دارد : یکرنگی ( دکتر سنگری )


عید واقعی از آن کسی است که آخر سال را جشن بگیرد، نه اول سال را. ( دکتر سنگری )


گل، هویت بهار است. و بهار آیینه ی قیامت. در این آیینه خود را تماشا کنیم. ( دکتر سنگری )


افسردگی و سردی زمستان، محصول"کج" ایستادن خورشید است. تنها با " راستیِ" اوست که بهار می رسد. ( دکتر سنگری )


هیچکس، هیچ فصلی را بر بهار ترجیح نمی دهد. بهار فصل رهایی از "خاک" است.بیایید همه ی فصل ها بهاری بمانیم. ( دکتر سنگری )


"بهار" تکرار گل است و بهشت تکرار بهار با ضریب بینهایت، اگر بهار را در خود تکرار کنیم بهشت همین جاست. ( دکتر سنگری )


واقعا بهار و قیامت شبیه هم هستند. علف های هرز و گلها هم زمان از خاک سربر می دارند. ( دکتر سنگری )


نوروز روزی است که در آن قائم ما اهل بیت ظهور کند. امام صادق (ع)


بهار سخاوتمند است، دامنی از گل به زمین می بخشد. کمی پای درس بهار بنشینیم. ( دکتر سنگری )


بهار، ره آورد تفاهم زمین و آسمان است. بهار، محصول ِ یگانگی است. ( دکتر سنگری )


زمستان با همه ی خشونت و سردی، متواضعانه بهار را گردن می نهد. ما اما...؟ ( دکتر سنگری )


عیدهای خودتان را با آهنگ زیبای تکبیر بیارایید. پیامبراکرم (ص)


با نگاه دقیق به هستی ، به شگفتی و از شگفتی به شکفتگی ، و سرانجام به شیفتگی نسبت به هستی آفرین می رسیم. ( دکتر سنگری )


 نوشته شده توسط سامان در سه شنبه 86/2/25 و ساعت 6:49 عصر | نظرات دیگران()
 

درباره آیین و زرتشتی گری

درود! امروز و بعنوان نخستین یادداشت ام در سرود زرتشت می خواهم از دو اشتباه مهم (سهوی و غیر-سهوی) در کاربردی ترین نشان هایی که به دین زرتشت نسبت می دهند سخن بگویم. البته شاید چنین آغازی کمی عجیب بنظر برسد. اینروزها از چیزهایی که در وبلاگشهر میبینم اینست که برخی، دین زرتشت را «آیین زرتشت» و گاهی نیز «زرتشتی گری» می خوانند و می نویسند.این یک اشتباه است، یک اشتباه ترجمه ای-نگارشی.

 :: فرهنگ و اندیشه

:: فراخوان پروژه زرتشت

:: فراخوان پروژه گاتها

اینروزها «آیین» ، واژه و استعاره ی محبوب مترجمان دین پژوه است، بویژه مترجمانی که دستی در ترجمه ی کتابهای ادیان غیر ابراهیمی دارند. وسعت کاذب «آیین»، چه در عرصه فهم و چه دلالت (بمعناى شاعرانگى ، کوچکی و مهربانی اش نسبت به دین) بالقوه قادر است همه چیز را بپوشاند، یکدست کند و طبیعى سازد. بنوعی می شود گفت؛ در روش ترجمه ای آنها، ایده ی آشتى-جویى و صلح با مفهوم آیین گره خورده است. چرا که در آیین بناست همه چیز آرام و ذآ-ذن-وار باشد، همه چیز مهربانانه سر جاى خودش باشد. مردم هم گویی طنین صداى آیین را در گوشهایشان خوشتر دارند. همچون آواى سه تار و جیرجیرک و تصویر اخته شده یک قرص کامل ماه و آرامش بلاهت آمیزى که بناست از راه تلویزیون، جامعه را به طبیعتى آرام و رام بدل سازد. اندیشه ای که میکوشد دین زرتشت را آیین زرتشت جا بیندازد و چنین وانمود کند که «این اصلا دین نیست» بلکه یک آیین است، بخطا رفته است. کسانی هم که می خواهند با این کاربست، آنرا تا حد آیینهای درویشی و «دم را غنیمت شمار و خوش باش»  تنزل دهند نیز به بیراهه رفته اند، چرا که مفاهیم و حجم دین زرتشت با هیچیک ازین ادعاها منطبق نیست. معمولا در دگم بودن و پافشارى بر یک باور بظاهر منسوخ، حقیقت بیشترى نهفته است تا در رهیافت هاى همه-گرا که معجونى اند از دیدگاه ها و گفتارهاى رنگارنگ. بنابراین گفتار یک فقیه متعصب و سرسخت، در قیاس با سخنان ظاهرا جامع و روشن بینانه کسانى مثل پائولو کوئیلو یا الهى قمشه اى، بیشتر واجد رگه اى از حقیقت است. حقیقت امر کلى ریشه در نوعى یکسو-نگرى، وسواس و پافشارى دارد. این نکته پیوند میان حقیقت و گونه اى زهد را نشان مى دهد. 

این سیر ، روش اخته کردن یک دین است و کوچک کردن آن تا حد یک آیین. البته در جامعه ای که انسانها روزبروز بیشتر بسمت ماشینیزه و اخته کردن محیط خود پیش می روند این کار یک امر اجتناب ناپذیر است، فرهنگ اخته شده شیفته ی دین اخته شده است. تا اینجا روی سخنم با کسانی بود که کین ورزانه دین زرتشت را آیین می نامند. 

 آیین دارای معانی گونه گونیست. معانیی که «حسن عمید» برای آن شمرده اینهاست:

  «aadvَen» آئین: دستور،روش، رسم و عادت،نظم و قاعده،سنت،کیش|| زیب و زینت و آرایش.

آیین معمولا یک سلسله کارهای باقاعده و روشمند است و مخصوصا نظم زمانی خاص خودش را دارد. هیچگاه یک آیین نمی تواند همه ی موجودیت یک دین باشد. دین میتواند دارای مجموعه ای از آیین ها باشد اما آیین نمی تواند مجموعه ای باشد از دین ها. پس ما نمی توانیم به «آیین نوروز» بگوییم دین نوروز. تفاوت ایندو درست از همینجاست. مسعله اینست که دین و آیین دو هویت و دو موجودیت جداگانه دارند و روا نیست با اشتباهات ترجمه ای و یا گاها جهت تنوع و تفاوت نگارشی ایندو را با هم یکی کنیم یا بجای یکدیگر در متن بکارشان بگیریم.

کاربرد زرتشتی-گری نیز جریان جالبیست. اصولا پسوند «گر» را در مورد ادیان بکار نمی گیرند چرا که مفهومی شغل-وار و بازاری به آن دین داده و ارزش آن دین را بلحاظ معنوی تنزل می دهد. بهمین روال، نسبت دادن اسلامیگری، بودایی گری و مسیحیگری نیز به پیروان این ادیان نارواست. می اندیشم که «بهدینی» جایگزین مناسبی می تواند برای واژه ی زرتشتیگری باشد.


 نوشته شده توسط سامان در سه شنبه 86/2/25 و ساعت 6:49 عصر | نظرات دیگران()

یافتنِ قدمتِ نامِ اهورامزدا بسیار دشوار است. امروزه با آگاهی‌های موجود مسلم است که آریاییان و ایرانیانِ آریایی، قبل از زرتشت با نامِ اهورامزدا آشنا بوده‌اند، یعنی به هنگامِ حضور و ظهورِ زرتشت، نامِ اهورا، نامی آشنا بوده او دستِ کم یکی از خدایانِ بزرگِ ایرانیانِ باستان است که با ظهورِ زرتشت به مقامِ یکتایی می‌رسد.

این نام، مرکب از واژه‌ی هندوایرانی اَهورَه، اَسورَه = سَروَر و واژه اوستاییِ مَزدا = دانا به معنی سرورِدانا است.

این کلمه در متن‌های پهلوی به اُهرمَزد و هُرمُزد و در فارسی اورمَزد، هُرمزد و هُرمُز مبدل شده است.

تا قبل از زمانِ هخامنشیان نمی‌توان در موردِ یزدان‌شناسی و باورهای دینیِ ایرانیان جز در اساطیر باستانی ایران و هندِ باستان آگاهی یافت.

هم‌زادهای اساطیری [کهن] بی‌شماری که از دورانِ مشترکِ هندوایرانی در ادبِ وِدایی و میراثِ فرهنگیِ هند و داستان‌های پیشدادی، کیانی و میراثِ فرهنگی ایرانِ باستان برجا مانده‌اند، از جایگاهِ ویژه‌ای برخوردارند.

این هر دو قوم در دوره‌ی هندوایرانی به اَسوره (اَهورَه) و دَئِوَ (دیو)های بی‌شماری معتقد بوده‌اند.

اهورامزدای زرتشت را در سرودهایش «‌‌‌‌گات‌ها»‌که در واقع اصلِ اوستا است، بهتر می‌توان شناخت.

اَهورامزدای زرتشت، داناترین سرور و بالاترین و برترین گوهری است که شایسته‌ی نیایش است. این گزینش در شرایط و زمانی انجام گرفته که پیرامونِ زرتشت را ایزادانِ هندوایرانی بی‌شماری فراگرفته و در باورِ مردمان بوده‌اند. پس زرتشت با هوشیاری و تدبیر، اهورامزدا را بزرگ‌ترین خوانده است و این به مفهومِ آن است که او بزرگ‌ترین خدایی است که وجود دارد و در تصور می‌گنجد. با این تدبیر، بی‌آن‌که ایزدانِ موجود را انکار کند،‌ در مراحلِ بعدی آن‌ها را به شکلِ فرشتگانِ اهورامزدا انگاشته که به صورتِ صفاتِ اهورامزدا عمل می‌کنند. با این سلیقه و تدبیر، ایزدانِ باستانی به فرشتگانی مستقل که از اهورامزدا بیرون جوشیده‌اند، بدل شده و هر یک به صورتِ‌منظری از اهورا عمل می‌کنند. به عبارت دیگر، اَمشاسپندان، اعضای یک پیکراند که در آفرینش، زیک گوهرند.»

در سراسرِ گات‌ها، اهورامزدا برای زرتشت، تنها خدای توانا و آفریننده‌ی دانا است. در بالاترین نقطه‌ی آسمان قرار دارد. زاده نشده و کسی به او نمی‌ماند. وَرای او و بدونِ او، هیچ چیز وجود ندارد. او برترین هستی است و هستیِ همه از اوست. او برترین است. نه برتر از خود دارد و نه هم‌پایه. نه کسی منکرِ برتری او و نه مدعی جایگاه اوست.

در سنگ‌نبشته‌های هخامنشیان نیز اهورامزدا همان خدای یکتایی است که راستی را دوست دارد و از دروغ بی‌زار است. از تاکیدهای فراوان در گات‌ها و سنگ‌نبشته‌ها به پرهیز از دروغ، می‌توان نتیجه گرفت که تضادِ راستی و دروغ، در هر دو به یک اندازه متبلور است و بینشِ نبرد با دروغ و تکیه بر راستی، آبشخوری واحد دارد.

در حقیقت امشاسپندانِ زرتست، به پیکرِ اهورامزدا پیوند خورده‌اند و به عبارتی اهورامزدا با شش صفتِ خود (امشاسپندان)، جهان را اداره می‌کند.

این شش امشاسپند یا صفتِ اهورایی عبارتند از:

1 وَهومَنه (بهمن): اندیشه یا خردِ نیکو.

2 اَشَه وَ هیشتَه (اردیبهشت): بهترین فضیلت یا راستی

3 خشَتَره وَئیریَه (شهریور): شهریاری دلخواه، آرمانِ شهریاری.

4 سِپَنتَه آرمَئیتی یا سِپَندارمَز (اسفند): به جا اندیشِ مقدس.

5 و 6 هَئوروَتات (خرداد): کمال و اِمِرتات (مُرداد ـ اَمُرداد) بی‌مرگی در جهان بینیِ زرتشت عامل اختیار است که مسیر زندگی را در مبارزه با بدی و اهریمن تعیین می‌کند. اهورامزدا، امشاسپندان و ایزدان را در کنار دارد و سروش نیز در جمع آنها عضویت دارد.


 نوشته شده توسط سامان در سه شنبه 86/2/25 و ساعت 6:49 عصر | نظرات دیگران()

کاوشی در سده

 

در میان عناصر چهارگانه یعنى آتش و آب و خاک و باد؛ آتش از دیر باز در میان آریائیان از اعتبار دیگرى برخوردار بوده است. در اوستا آتش فرزند اهورامزدا و سپندارمذ نامیده شده است. از این رو ایرانیان باستان آن را همیشه فروزان مى داشتند و نشانه اهورایى اش مى دانستند و شعله اش را نماد فروغ ازلى مى شمردند و آتشکده هاى همیشه روشن به منزله محراب مزدیسنا بود. آنان بر این باور بودند که هستى با وجود آتش ادامه یافته است. با مطالعه و ژرف نگرى در فرهنگ کهن ده هزار ساله ایرانى در مى یابیم با وجود عیدها و جشنهاى فراوان میان ایرانیان باستان، در گذشته ایام سوگ و ماتم و شیون و مویه در این سرزمین وجود نداشته است. براساس مبانى آموزه هاى زرتشت، نیک اندیشى پایه زندگى انسانى درست بوده و لازمه آن اندیشه نیک، تن و روان سالم و کارآمد است.
جشن و تعطیلات
از دیدگاه من درینجا باید کمی نیز بمفهوم «جشن» و تفاوت آن با «تعطیلات» پرداخته شود تا هدف از برگزاری آنها نیز مشخص شود. ایرانیان براساس آموزه هاى اشو زرتشت و با پیروی از نهاده ی «امر نیک» بر این نکته پایبند بودند که شادى از بخشش هاى الهى است و موجب آرامش تن و آسایش روان می باشد. بر همین اساس همواره شادى و جشن به عنوان جزعى از آداب و «مراسم دینى» نزد ایرانیان بسیار گرامى داشته مى شد. چنین بود که ایرانیان در طول سال ، ۲۴ جشن برگزار مى کردند.
برای درک بهتر از مفهوم گاهشمار ایران باستان، بهترست بدانید که در آن «هفته» وجود نداشت و «ماه» سى روزه بود و هر یک از روزها نامى ویژه داشت. پس در هر ماه، روزى که همنام همان ماه بود، به جشن و شادمانى برگزار مى شد و ایرانیان آن روز را به نیایش پروردگار یکتا مى پرداختند. براى نمونه، آذر-روز در آذر-ماه جشن آذرگان ، آبان-روز از آبان-ماه، جشن آبانگان و...الخ اما درمیان جشن هاى پرتعداد ایرانیان، سه جشن از همه مهمتر بود، یکى نوروز ، مهرگان و دیگری سده. در عوض، تنها روز عزا، روز شهادت اشو زرتشت میباشد. همانگونه که گفتم جشن و تعطیلات دو مورد جداگانه هستند و هریک مفهوم و منش خود را دارد. جشن، همواره برای ایجاد شادی و شاد-باش برگزار می شود و برای برگزاری آن نیاز به «تعطیل»ی نیز نیست. جشن، همچون هر برنامه ی دیگری در زندگی ، وقت خود را در روز هر شخصی دارد و البته آداب و مراسم خود را نیز داراست. اما روز تعطیل در برگزاری روشمند یکسری اداب یا آیین، متعهد نیست و کلا، هدفی جز «استراحت از کار» را دنبال نمی کند. باید گفته شود که تعطیلات با این سبک (=پایان هفته ها و نیز تعطیلات مذهبی و غیر مذهبی) برای ما که رو بسوی صنعتی شدن پیش می رویم، روشی نوین و تجربه ای تازه است که آنهم باید بنوع خود از سوی توده ی ما آزموده شود و روش درست از آن بنیاد شود. اما در مورد «تعطیلات آخر هفته» نیز بهترست به این نکته اشاره کنم که اینگونه تعطیلات (=شش روز کار و استراحت در روز هفتم) ریشه در اندیشه ای سامی دارد. از دیدگاه اسطوره ای این قوم؛ کار و تکاپو، نشان مطرودیت از بهشت و جشن و رنج در تبعید است. استراحت و اسودن نیز نشانه و وعده ایست از بهشت و تمام خوشی های آن. در تورات (=سفر پیدایش) چنین میآید که: «آسمان ها و زمین و همه لشکر آن ها تمام شد و در روز هفتم، خدا از همه کار خود که ساخته بود، فارغ شد و آرام گرفت زیرا که در آن آرام گرفت از همه کارخود که خدا آفرید و ساخت..». درینجا باید به این نکته ی باریک دقت شود که این تعطیلی روز هفتم ، ماهیت و مفهوم جشنی ندارد و بهیچ گونه «نشان-دار کردن زمان» نیست بلکه تنها دمی آسودن از ادامه ی کار و تکاپوست و بس. درین دیدگاه؛ آدم اب البشر، هنگامی گه از باغ بهشت رانده شد، و از بهشت بخاک پست نزول کرد، آنگاه باید کار و تکاپو کند چراکه کار، مربوط به «زمین» و «دنیای خاکی و پست» است. درصورتیکه دیدگاه ایرانیانی که پیرو عقاید نیک پیشینیان خود هستند چنین نیست و کار و تکاپو و شادی را خوار نمیشمارند. آنها پیوسته کارهای خود را با جشن و شادی می آغازند چنانچه اهورامزدا در بندهشن ، با «یزشن» و همراهی «رپیتهورین» نوازنده ، یا به عبارت دیگر با جشن ، «آفرینش گیتی» را آغاز میکند . از این رو ، هر کار و اقدام بزرگی باید با جشن آغاز گردد و آن کار باید بفال نیک گرفته شود.

در باور ایرانیان باستان، «ایرانویج» و کل جهان دارای چهارگوشه بوده است. گوشه شرق را «خراسان» نام گذاشته بودند که واژه ای پهلوىست و البته هم اکنون نیز در پارسى معاصر بکار مى رود. در زبان پارسى، خراسان همان «خرایان» است و به معنى «جای برآمدن خورشید» میباشد. به محل فرو نشستن و غروب خورشید نیز «خروان» گفته مى شده. شمال دنیا سیبرى بود که به نام «اپاختر» شناخته مى شد. آنها سیبرى را جایگاه دیوان مى دانستند که دارای زمستان طولانى ست. شاید دلیل منفور بودن سیبرى نزد ایرانیان، وحشى بودن اهالى آنجا و همچنین ربط دادن دیو سرما به آن منطقه باشد. بهر روی ایرانیان آنجا را جزیى از خود به حساب نمى آوردند.»
گوشه جنوبى را نیز به نام «رپیدوین» (=رپیتهورین) مى شناختند که به معنى «گرماى کل جهان» بوده است. حتا در کیش زرتشتى نماز رپیدوین (نیم روز) یکى از معروف ترین نمازهاى پنج گانه در روز بوده است: «نیاکان ما اعتقاد داشتند که رپیدوین هفت ماه روى زمین است و از ابتداى آبان که هوا سرد مى شود، به زیرزمین مى رود. آنها مى گفتند که گرماى زمین در آبان ماه به زیر زمین مى رود تا باعث رشد گیاهان و گرم شدن آب چشمه ساران شود. این یک اصل پذیرفته شده علمى است که ریشه گیاه در گرماى درون زمین و در هنگامه سرماى بیرون در فصل سرما رشد مى کند و شاخه در گرماى تابستان. بر همین اساس، رپیدوین باز هم طبق یک اصل علمى از روز دهم بهمن از زمین بیرون مى آید.»
ایرانیان در این روز جشن و پایکوبى مى کردند تا رپیدوین، سرماى زندگى را از آنها دور کند و سبزى به آنها ببخشد: «استقبال ایرانیان از رپیدوین بوسیله آتش بود. آنها با گرما به استقبال گرما مى رفتند.»
پیدایش سده
ابوریحان بیرونى واژه سده را برگرفته از عدد سد (=۱۰۰) یا زادگان کیومرث مى داند و مى گوید: «... سده گویند یعنى صد و آن یادگار اردشیر، پسر پاپکان است. و درعلت و سبب این جشن گفته اند که هرگاه روزها و شب ها را جداگانه بشمارند تا نوروز؛ سد شبانه روز به دست آید و برخى گفته اند در این روز زادگان کیومرث؛ پدر نخستین؛ درست سد (=صد) تن شدند و یکى از خود را به همه پادشاه گردانیدند» . (التفهیم؛ نشر انجمن آثار ملى؛ صفحه ۲۵۷)
«دکتر مهرداد بهار» در مورد «سده» بر این باور است که واژه سده (= SADA) به معناى پیدایى و آشکار شدن است که در پارسى باستان به تلفظ سدک (=SADAK) و در فارسى میانه با تلفظ سدگ (SADAG) بوده است و واژه عربى «سذق» و «نوسذق» از آن آمده. وى مى افزاید «بنا بر باور ایرانیان باستان خورشید در شب یلدا تولد دوباره اى را مى آغازد و به همین مناسبت ایرانیان روز دهم بهمن ماه (= سده) را که این نوزاد چهل روزه مى شود، جشن مى گیرند، چنانکه آنان در دهم دى ماه هم- یعنى دهمین روز تولد خورشید- جشنى کم و بیش مشابه با سده داشته اند که اکنون منسوخ شده است. و اصلاً در میان ایرانیان رسم بوده که براى نوزاد ده روزه و نوزاد چهل روزه جشن بگیرند و هنوز هم در بسیارى از شهر هاى ایران این رسم را ادامه مى دهند. البته تا آنجا که از اساطیر و متون ایران باستان بر مى آید، «سده» از جمله آیینى هائى نبوده که در ایران باستان رسمیتى داشته باشد، در اوستا و نوشته هاى پهلوى نیز ذکرى از آن نرفته، ولى مى توان باور کرد که خود آیینى بس کهن است». (جستارى چند در فرهنگ ایران؛ انتشارات فکر روز).
جاوید-نام «فردوسی» نیز دیدگاهی کهن را از چگونگی پیدایش این جشن ارائه میکند. در باور وی ایرانیان، نخستین بار آتش را در «تکاپو برای زندگى» یافته اند: فردوسی در شاهنامه «جشن سده» را روزی معرفی میکند که هوشنگ-شاه ؛ از قانونگذاران نخستین؛ به همراهی یاران خود به کوه میرود و در راه به مار تنومدی برخورد میکند. وی با سنگ بزرگی به دفع او میشتابد و سنگ را به سوی مار پرتاب میکند. در این هنگام، سنگ به سنگ دیگری برخورد کرده و جرقه ای میجهد و خار و خاشاک اطراف آن آتش میگیرد و آتش فروزان پدیدار میشود و از آن زمان به بعد «جشن سده» بشاد-باش این کشف بزرگ برگزار میشود.
در این اسطوره، باز هم دو عامل متضاد روبروى هم قرار مى گیرند؛ «اهریمن»، مار را که مظهر و هم-ریشه مرگ است، پدید مى آورد و «اهورا مزدا» در برابر آن آتش مقدس را مى آفریند. «هوشنگ» در اینجا نه یک فرد که سمبل یک دوره ی تاریخی میتواند باشد؛ دوران خانه سازى. واژه ی «هوشنگ» به معنى «خانه نیکو» است که از دو بخش «هوو و شینگه» تشکیل شده است. «هوو» به معنى نیک است و که در زبان پهلوى به «هو» تبدیل شده، همچون «هومن» به معنى مرد نیک. بخش دوم، «شینگه» به معنى خانه است که در پهلوى به «شن» تبدیل شده است. همچون واژه «گلشن» . هووشنگ میتواند نمادی از اندیشه بشری باشد که از نیاکان ما بشمار است. همچنین میتواند زمان و یک دوره ی گذر از سختی باشد. بهر روی ، این اسطوره باید در میان ما همواره به احترام یاد شود و در یادها بپاس این کشف بزرگ در دانش بشری گرامی داشته شود.
ابن قطیبه ها:
«ابن قطیبه» حکمران عرب پس از اشغال ورارود (ماورالنهر)، دستور کشتار اندیشمندان و تاریخ دانان و نابودى کتابهاى علمى و دینى ایران را داد و در سراسر ایران بزرگ تا دو سده هیچ کس اجازه برپایى مراسم ملى و «سخن گفتن فارسى» را نداشت. ایرانیان براى رهایى از نوع فرهنگ ضعیف و ناآشنای عربى و احیاى فرهنگ ایرانى، نهضت «شعوبیه» را تشکیل دادند. بعدها با قدرت گیرى سلسله ایرانى «زیاریان»، مرداویز زیارى (که اعراب او را مرادویج مى نامیدند) براى احیاى فرهنگ ملى نیاکانمان دستور داد تا هیچ فردى در قلمرو ایران جز فارسى سخن نگوید و پس از اعلام اصفهان به عنوان پایتخت رسمى ایران، دستور داد جشنهاى ملى ایران از جمله نوروز، مهرگان و سده با نهایت شکوه احیا شود که در راستاى همین هدف به دستور مرداویز پس از سالها مراسم جشن سده زمستان ۳۲۳ ه.ق در اصفهان با شکوه تمام به انجام رسید. این مراسم تاریخى با برافروختن آتش انبوه در دوسوى زاینده رود صورت گرفته و به قدرى گسترده بود که آتش آن از هفت فرسنگى دیده شده است.
گاهی نیز در مراسم شاهان از سوزاندن پرندگان و حیوانات برای تفریح و جزعی از مراسم جشن سخن رفته و به هیچ روى مطابق با دستورات دین زرتشتى و آموزه های زرتشت نبوده و نیست، چرا که آتش نزد زرتشت بسیار گرامى است و در همه کتاب هاى زردشتی در مورد پاکیزه نگاهداشتن و نیالودن آتش به زرتشتیان سفارش شده است. در گاتها آمده است:

« ... اى مزدا! نفرین تو به کسانى باد که با آموزش خود مردم را از کردار نیک رویگردان مى سازند و به کسانى که جانوران را با فریاد شادمانه «قربانى» مى نمایند ».


فراموش نکنیم که در زمان سلطه خلفای جبار بر سرزمین های ایرانی ، روشن کردن آتش جشن سده بر بام خانه ها ، نوعی «مبارزه مدنی» و تظاهر به آیین های ایرانی و به ریشخند گرفتن فرمان های حکومتی بود که فلسفه برگزاری این آیین های پر معنی را نمی فهمیدند و همواره بنام مبارزه با سنت مجوسان و آتش پرستی ، با آنها مبارزه می کردند. چنین برخوردهای اهریمنی با دیدگاههای یک ملت نیز میتواند باعث ایجاد تحولات فکری در جامعه ی تحت فشار گردد و آیینی همچون سده را از نو زنده کند.
اجراى مراسم سده
برگزارى جشن سده را مى توان به سه دوره تاریخى تقسیم کرد:
۱- دوره پیش از اسلام ۲- دوره بعد از اسلام ۳- دوره کنونى
اجراى مراسم سده بدین صورت است که پس از غروب آفتاب دهم بهمن ماه، سه تن از موبدان که لباسى سفید برتن دارند، به سوى توده اى از هیزم خشک که از روز قبل تهیه شده حرکت و گروهى از جوانان سفیدپوش هم با مشعل هاى روشن، موبدان را همراهى مى کنند. موبدان بخشى از اوستا را که مربوط به اهمیت آتش است مى سرایند، موبد بزرگ با آتش موجود در آتشدان و جوانان سپیدپوش با یارى شعله هاى مشعل، هیزم را آتش مى زنند و بدینسان ایرانیان، با شادى پیروزى شعله ور شدن آتش ، سده را جشن مى گیرند به امید اینکه تا جشن سال دیگر روشنایى و گرمى در دلهایشان باشد به خانه بازمى گردند. جشن سده با توجه به اهمیت و قداستى که داشته امروزه نیز در میان زرتشتیان ایرانى باشکوه و جلال گذشته، برپا مى شود و در برخى شهرها، نظیر یزد و کرمان حتى بسیارى از ایرانیان غیرزرتشتى نیز در مراسم آن شرکت مى کنند. آتش نزد ایرانیان سمبلى از وجود خداوند است که همواره پاک مى کند و آلوده نمى شود و جنبش همیشگى و حرکت رو به بالاى آن الهام دهنده انسان براى لزوم حرکت وتکاپوى به سوى خداى یگانه است. جشن سده یا سده سوزى به صورت پراکنده در برخی شهرها و روستاهاى ایران در دهم بهمن ماه برگزار مى شود. اما در کرمان و بیشتر شهرهاى آن استان جشن سده یا سده سوزى بگونه ی «اگاهانه» و «روش-مند» و با شکوه تمام برگزار مى شود.
سده سوزى در کرمان
جشن و آیین سده سوزى فقط در کرمان است که رسمى عمومى است. همگانى بودن این آیین در میان همه قشر هاى اجتماعى کرمان و دلبستگى و توجه صمیمانه همه آنان در شرکت در این آئین نشانگر پیشینه کهنسال و دیرپاى آن است در این روز همه مردم شهر، اعم از زردشتى، یهودى، مسیحى و مسلمان، ثروتمند و فقیر، کارمند و کاسب در آن شرکت مى کنند و در واقع مى توان آن را جشن کرمان نامید.
در قدیم محل جشن در یک فرسنگى شمال شهر کرمان، بعد از ویرانه هاى محله قدیم زردشتیان، معروف به «محله گبرى» در زمین هاى کشاورزى بود. در این محل تنها یک باغ معروف به باغچه «بداق آباد» با دیوار هاى بلند و دو دستگاه ساختمان وجود داشت که مراسم سده سوزى روبروى در ِ این باغ، در زمین هاى کشاورزى برگزار مى گردید، مالکان از اینکه سده سوزى روى زمین هاى کشاورزى آنان انجام مى گرفت، استقبال مى کردند، زیرا نه تنها آن را زیان آور نمى دانستند، بلکه خاکسترى را که از آن بجا مى ماند، براى کشاورزى مفید مى شمردند. امروزه «باغچه بداق آباد» و زمین هاى کشاورزى اطراف آن به خانه و دکان تبدیل شده و تنها قطعه زمین بزرگى باقى مانده که براى سده سوزى از آن استفاده مى شود. خیابان کنار این زمین نیز به همین عنوان موسوم است.
سده سوزى در کرمان غروب روز دهم بهمن ماه برگزار مى شود اما کرمانى ها از چند روز قبل در تدارک آن هستند. از اول بهمن عموم باغداران و مالکان- هر یک به قدر همت و به نسبت ثروت خود- چند بار هیزم را که از بیابان ها و کوهپایه هاى اطراف فراهم شده، به محل جشن مى آورند. دست فروشان نیز تا روز نهم بهمن محل گستردن بساط خود را معین مى کنند.
پیش تر ها که سده سوزى در فضاى باز انجام مى شد، مردم از بعد از ظهر در اطراف محل افروختن آتش به صورت گروهى فرش مى انداختند و تا فرارسیدن ساعت موعود خود را با گفتگو و دیدار یکدیگر و نوشیدن چاى و خوردن آجیل سرگرم مى کردند، اما این روز ها فقط چند ساعت پیش از سده سوزى، در خیابان سده اجتماع مى کنند.
روز دهم بهمن ماه چهره شهر عوض مى شود. مغازه ها زودتر بسته مى شود. چند ساعت قبل از افروختن آتش زنان زردشتى در آشپز خانه بزرگ باغ «بداق آباد» آش و سیرو (۳) مى پزند. گرد همایى خانواده ها در ایوان باغ و خوردن اش و سیرو و آجیل بخشى از مراسم جشن است. فروشندگان دوره گرد در کنار میوه و آشامیدنى در بساط خود، حتماً باید آجیل (تخمه، پسته، مغز بادام و فندق) را هم داشته باشند.
افزون بر مردم شهر، مردم دیگر هم از حومه و شهر هاى نزدیک براى شرکت در سده سوزى مى آیند. برزگران هنگام شرکت در مراسم حتا اگر یک شاخه هیزم هم شده براى خرمن سده مى آورند تا با رضاى خاطر مشتى از خاکستر سده را به همراه ببرند و براى شگون و برکت در کشتزار خود بپاشند. (نیک است درینجا به دیدگاه «دکتر عباس احمدی» نیز اشاره شود. ایشان این حرکت کشاورزان و دهقانان را نوعی تمایل به جذب برکت می دانند. ایشان معتقدند این حرکت( خاکستر پاشی)، نوعی آیین جادویی برای باروری هرچه بیشتر کشتزارهاست.)
سده خرمن بزرگى است به قطر ۱۴ متر و به بلندى ۵ تا ۶ متر که در جلوى در ِ باغ بداق آباد از قبل آماده شده.
نزدیک غروب دو موبد لاله به دست با لباس سفید، که پوشاک رسمى روحانیان زردشتى به هنگام اجراى آیین هاى دینى است- ظاهر مى شوند. زمزمه کنان به خرمن سده نزدیک مى گردند و از سمت راست سه بار گرد آن مى گردند سپس این خرمن هیزم را با شعله لاله ها- که روشنى آنها از آتشى است که از آتشکده آورده شده- از چهار سو آتش مى زنند. شعله هاى آتش، فروزان و سر کش به آسمان کشیده مى شود و همراه آن هلهله و شادمانى مردم در فضا مى پیچد و همه جا سر شار از شور و هیجان مى گردد..
پس از ساعت ها که شعله ها فرو کش مى کند، مردم بویژه جوان تر ها از روى بوته هاى آتش مى پرند. در قدیم اسب سواران زودتر از مردم خود را به آب و آتش مى زدند و هنر نمایى مى کردند.
در آخرین ساعت پایانى جشن که آتش به خاکستر مى نشیند، مردم پس از گذراندن یک بعد از ظهر شور انگیز و درخشان به خانه هاى خود باز مى گردند. رسم است که کشاورزان مقدارى از خاکستر سده را به نشانه پایان گرفتن سرماى زمستان به کشتزارهاى خود مى برند و مى گویند که در این شب ستاره گرما به زمین درود مى فرستد.
صادق هدایت که در بازشناسی فرهنگ باستانی ما زحمت بسیار نیز کشیده در کتاب نیرنگستان مى گوید:
«..سده جشنى است که هنوز زردشتیان کرمان به یادگار جمشید و عادات ایرانیان باستان مى گیرند و براى این کار موقوفاتى در کرمان اختصاص داده اند. پنجاه روز پیش از جشن نوروز خروار ها بته و هیزم (درمنه) در گبر محله (باغچه بوداغ آباد) گرد مى آورند. جنب این باغچه خانه اى است مسجد مانند و موبدان موبد از اعیان شهر و حتا از خارجه ها دعوت شایانى مى کند. در این مجلس شراب و شیرینى و میوه زیادى چیده مى شود و اول غروب آفتاب دو نفر موبد دو لاله روشن مى کنند و بته ها را با آن آتش مى زنند و سرود مخصوصى مى خوانند.
هنگامى که آتش شعله مى زند، همه مهمانان که بیش از چندین هزار نفر مى شوند با فریاد هاى شادى دور آتش مى گردند و این را مى خوانند:
صد به سده، سى به گله
پنجاه به نوروز، ها بله
شراب مى نوشند و میان هلهله شادى جشن تمام مى شود. در کرمان همه مردم منتظر سده سوزى هستند و اهمیت فلاحتى برایشان دارد چون بعد از آن اول بذر افشانى و کشت و کار برزگران است. این عادت در بعضى از شهر هاى خراسان هم هنوز وجود دارد.» (نیرنگستان، صفحه ۱۲۰ و ۱۲۱)
سخن پایانی، ملی شدن سده
جشن سده، جشن بزرگداشت کشف و استفاده از آتش است. زرتشتیان در هر گوشه جهان، خود را میراث دار این مراسم فرهنگى و شادى آفرین مى دانند. این افتخارى است که زرتشتیان و دیگر ایرانیان توانسته اند در درازنای تاریخ، پاسدار و نگهدارنده آئین ها و مراسم زیبای سرزمین اهورایى ایران باشند. بی شک جشن سده، جشن شناخت فروغ ایزدى و آغاز تمدن ایران می تواند باشد و توانایی و ظرفیت قرار داشتن در لیست «جشنهای ملی» ایرانیان را دارد. زنده-یاد دکتر وفادارى با اشاره به برخى محدودیت هاى موجود براى ملى خواندن جشن سده گفته بودند: «براى ملى کردن جشن سده دو راه داریم. یا دولت، برگزارى جشن سده را به شکل کنونى تعطیل کند و خودش با فراهم آوردن آتش و توزیع غذا و... به فراگیر کردن آن اقدام نماید. مانند آویزان کردن چراغ یا پخش غذا در جشن هاى دینى مسلمانان. راه دوم این است که جشن هایى مثل سده، گاهشمارى ایران باستان و همزیستى انسان با طبیعت از طریق تلویزیون آموزش داده شود. آن موقع است که مردم، جشن را خودشان برگزار خواهند کرد». در پایان گفتار، سخنی از سعید تقوى رئیس پیشین اداره امور اقلیت هاى دینى وزارت فرهنگ و ارشاد را درباره ی برگزاری آزاد و روشمند جشن سده ضمیمه میکنم.
سعید تقوى رئیس اداره امور اقلیت هاى دینى وزارتخانه در پاسخ گفت:
«تلاش ما این است که جشن هایى مثل سده در کمال امنیت و آرامش برگزار شود. ما دوست داریم که زرتشتیان مطابق با آداب و رسوم و عقاید خود، سده را جشن بگیرند. اما اگر بخواهیم غیرزرتشتیان در این جشن ها شرکت کنند، آیا فضاى کافى و جاى مناسب وجود خواهد داشت؟ علاوه بر مشکل قبل، ممکن است با دشوارى هاى دیگرى روبه رو شویم. به عنوان نمونه در جشن کریسمس، تدارک دیده شده است که هموطنان مسیحى به رقص، آواز و پایکوبى بپردازند و پوشش رسمى نظام را نداشته باشند. حالا فرض کنید که شرکت غیرمسیحیان در جشن هاى کریسمس آزاد باشد. به همین دلیل و با توجه به توافقات انجام گرفته با مسئولان ذیربط و بزرگان زرتشتى، شرط برگزارى جشن ها بر طبق آداب و رسوم و عقاید زرتشتیان، جلوگیرى از حضور غیرزرتشتیان در جشن هاى آنان است. البته حضور خبرنگاران، محققین و اساتید دانشگاهى که در رابطه با زرتشتیان به تحقیق مى پردازند آزاد است. نماینده وزارت ارشاد در مراسم بزرگداشت جشن سده افزود: «اعلام جشن سده به عنوان جشن ملى ایرانیان، زود به نظر مى رسد. هر چند که ما هم قبول داریم که سده، یکى از جشن هاى بزرگ ایرانیان بوده است. اما براى ملى کردن جشن سده، وزارت ارشاد تصمیم گیرنده نیست.»


 نوشته شده توسط سامان در سه شنبه 86/2/25 و ساعت 6:49 عصر | نظرات دیگران()

نوروز با ترش و شیرین عطاران


    
    
    قصه <ترش و شیرین> درباره یک مادر است. مادری به نام <نصرت خانم> که همسرش را از دست داده و چهار فرزند دارد. او از راه ترشی فروشی امرار معاش می‌کند و همین مسئله ماجراهایی را در داستان به وجود می‌آورد.این همه داستانی است که درباره این سریال می‌دانیم. سریالی که فیلمنامه آن بر اساس طرحی از ایرج محمدی و فیلمنامه ای از سروش صحت و محمدرضا آرین به کارگردانی عطاران ساخته می شود. در این سریال مجید صالحی نقش پسر نصرت خانم را ایفاء می کند. جهان فرد مرفهی است که با دختر و پسر و عروسش زندگی می کند. نقش پسر او را رضا شفیعی جم بازی می کند. عطاران هم خودش در نقش داماد نصرت خانم ایفای نقش می کند.
    شهره سلطانی هم در نقش سهیلا همسر ناصر حضور یافته و آناهیتا همتی، پرستو مقدم، احمدپور مخبر، نگین عبداللهی، حسام صالحی، خشایار راد، باقر صحرارودی، عباس محبوب و... هم دیگر بازیگران این سریال هستند. ترش و شیرین به تهیه کنندگی ایرج محمدی و مهران مهام برای گروه فیلم و سریال شبکه سه سیما تهیه می شود. این سومین همکاری این تهیه کننده ها با رضا عطاران است. خانه به دوش و متهم گریخت دو تجربه قبلی بود که در ماه رمضان نتیجه خوبی داد. در حالی که تمامی عوامل این مجموعه شبانه روز تلاش می کنند تا این سریال را به نوروز 86 برسانند ما هم مثل شما منتظر تماشای فیلم سوم آنها هستیم.
    
    
    




    
    




    
    




    
    




    
    




    
    




    
    




 نوشته شده توسط سامان در سه شنبه 86/2/25 و ساعت 6:49 عصر | نظرات دیگران()

لطفا شما حداقل یک نظر در این وب اس ام اس فارسی بدید

 

حتی اگر اسمتون رو همراه یک لبخند ببینم خوشحال میشم

 

ممنونم

 

کادو اس ام اس و اس ام اس فارسی

 

 

آفلاین قزوینی

 

روز یه اصفهانی و یه تهرانی و یه قزوینی می میرند.آنقدر به خدا التماس می کنند تا اینکه خدا با برگشتن آنها به دنیا موافقت می کنه به شرطی که دیگه گناه نکنند وگرنه سنگ می شوند. خلاصه آنها به دنیا برمی گردند.همان اول کار تهرانیه یه دختره را میبینه و می افته دنبالش. همان دم سنگ می شه.بعد مدتی اصفهانیه یه ?? تومانی روی زمین می بینه خم میشه که برداره قزوینیه می گه : خاک تو سرت . هم خودت رو بدبخت کردی هم منو

 

مسیج اس ام اس پیام کوتاه  ---------------- SMS Messaging S.M.S

 

جوک آخوند

 

روز یه روحانی میره بالای منبر یه خانم میگه حاج آقامن تو خونه حجاب مو رعایت میکنم حاجی میگه آفرین کلید بهشت رو بدید به این خانم! یه خانم دیگه میگه اینکه چیزی نیست من چادر هم میپوشم حاجی میگه آفرین کلید بهشت رو بدید به این خانم !یه خانم دیگه میگه من تو خونمون با رکابی میگردم. حاجیه میگه آفرین کلید خونه اینا رو بدید به من

 

اس.ام.اس عاشقانه مسیج عشقولانه --------------- جوک اس ام اس جوک

 

آموزش قشنگ

 

اگرمی خواهید دیگران را هرس بدهید .... 1.قبل از شروع امتحان از اطرافیانتان چند تا سوال پیچیده که در پاورقی بوده بپرسید... بعد وقتی همه رو به جون هم انداختید با خیال راحت برای امتحان تمرکز کنید... 2-وقتی زنگ آیفون را میزنید و در را برایتان باز می کنند دوباره زنگ بزنید و بگویید: ممنون! باز شد! -3.وقتی میخواهید تلویزون رو خاموش کنی صداشو تا آخرین شماره ببرید بالا تا نفر بعدی که میاد روشن کنه برق از سه فازش بپره!

 

جک و مسیج جدید باحال --------------- اس ام اس جدید توپ و خفن قشنگ

 

اس ام اس عشق

 

عشق مثل یک ساعت شنی می ماند همزمان که قلب را پر می کنذ مغز را خالی می کند!!

 

جوک و اس ام اس --------------------------------------- اس ام اس و جوک

 

مسیج

 

احمدی نژاد به 3 دلیل می خواد اسم ایران رو عوض کنه: 1. ایران اسم زنه 2. عراق بهش تجاوز کرده 3. امریکا بهش نظر داره

 

اس ام اس و مسیج برای موبایل -------------------- جدید ترین جوک و لطیفه توپ و خفن و زیبا

 

اس ام اس بسیج

 

میدونید بسیج مخفف چیه؟ " بنیاد سازمان دهی یک مشت جوجه

 

اس ام اس جوک ------------------------------------ جوک اس ام اس

 

تبلیغ ترک

 

tablighe torki: khamir dandoone poone,cheshmo nemisoozoone!

 

SMS قشنگ و عاشقانه -------------------------- اس.ام.اس باحال و خنده دار و جالب

 

اس ام اس رشتی

 

دوست رشتیه بهش می گه چه بچه خوشگلی داری - می گه حالا یک کاری برای ما کردی هی منت بذار

 

اس ام اس باحال جدید --------------------------------- پیام کوتاه خوشگل و زشت

 

جوک

 

به عکس زیر با دقت نگاه کن. چی نمی بینی؟ هیچی؟.......... دوباره نگاه کن. بازم هیچی؟ تو هیچی نوفهمی... این عکس خرزو خان بید دیگه

 

مسیج جدید--------------------------------------------------مسیج جدید

 

شعر اس ام اس

 

سکوتم را به باران هدیه کردم//، تمام زندگی را گریه کردم//، نبودی در فراق شانه هایت// به هر خاکی رسیدم تکیه کردم

 

جوک اس ام اس خفن ---------------------------------------- اس ام اس جوک خفن

 

اس ام اس عاشقانه

 

همین روزا میان دست گیرت می کنن دست بند به دست میان می برنت جزئیات جنایت هنوز مشخص نیست اما .....اثر انگشتت روی قلب شکستم مونده

 

اس ام اس و جک توپ ----------------------------------------- جک و اس ام اس توپ

 

اس ام اس ضد حال

 

جیگرم! نفسم! عشقم! نازم! زندگیم !خوشگلم! ماهم! فدات بشم! بمیرم برات الهی !!! بهتره دیگه از کنار آینه برم کنار

 

جوک و اس ام اس و مسیج توپ و خفن ------++++____++++------ jok & SMS & Messaging

 

جوک ترک

 

ترکه به رفیقش می گه من یه تمساح پیدا کردم چیکارش کنم؟ میگه ببرش باغ وحش. فردا رفقیش می گه بردیش؟ ترکه می گه : آره . تازه امشب هم می خوام ببرمش سینما

 

اس ام اس و جوک باحال و جدید قشنگ ------++++____++++------ جوک اس ام اس ترکی قزوینی

 

بسیجی و موبایل

 

بسیجی موبایلشو میزاره رو پیغام گیر می گه لطفا پس از شنیدن دعا ی کمیل پیغام خود را بگذا رید

 

Messaging باحال و اس ام اس توپ ------++++____++++------ jok & SMS جوک و اس ام اس

 

پیام کوتاه ضدحال

 

divoone. oghdeyi. susul. efadei. tarsoo. damdami . asopas . razl . ashghal.moftkhor!!!!!! shaki sho0di?hala harfe aval 8 kalame bala ro kenare ham bezar

 

اس ام اس و مسیج ---------+++++***+++++---------  مسیج جدید SMS

 

اس ام اس عاشقانه

 

kheiiiiili bi kari! bebinam to dars nadari? karo zendegi nadari? khabo khorak nadari? ke 24saat toye ghalbe mani !!? mer30 azin !

 

مسیج --------------------- مسیج جدید توپ و خفن جوک

 

اس ام اس

 

ترکه سواره خره بدون پالون بوده به جرم هم جنس بازی میگیرنش

 

جوک و اس ام اس توپ و خفن ---------------------------------  جوک و sms توپ و خفن

 

مسیج سرکاری

 

آسمان را می نگرم تو را میبینم خورشید را می نگرم تو را میبینم ماه را می نگرم تو را میبینم خوب مسخره از جلوم برو کنار دیگه !

 

جوک و اس ام اس ------------------------------------- مسیج

 

امیدوارم خوشتون اومده باشه

 

منتظر حرفهای شما تو قسمت نظرات هستم

 

نظار زیاد منتظر باشم چون یه روز یه جا انتظار میکشی

 

>>> نظر بده  <<<


 نوشته شده توسط سامان در سه شنبه 86/2/25 و ساعت 6:49 عصر | نظرات دیگران()

بامزه

دستانم را به دور کمرت حلقه می زنم لبانم رابر لبانت

میگذارم و از عصاره ی وجودت میمکم. بعد با تمام وجود فریاد میزنم دوستت دارم ای شیشه نوشابه.

 

 

امان از دست تهرونیا

تهرونیه میره کله پاچه فروشی، یارو بهش میگه: قربون چشم بگذارم؟ تهرونیه میگه: نه آقا! حداقل صبر کن من برم قایم شم!!

 

 

اس ام اس

به یکی میگن ان اقا جواب میده بیزحمت اقاشو بیزار اولیش

 

 

ضربه مغزی

پرگاره ضربه مغزی میشه مثلث میکشه

 

 

برق

لره رو برق میگیره فیوز میپره فیوز رو میزنن لره میپره

 

 

علف

علف زیر پاتم یک موقع خر نشی منوبوخری

 

 

مگس

یه نفر تو هواپیما بود یه مگسه خیلی اذیتش میکنه

مرده میگه بزار برسیم کارت دارم . وقتی رسیدن مرده بال

مگسه رو میکنه میگه حالا باید پیاده برگردی.

 

 

رادیکال

یه روزی یه سگه میره زیر رادیکال وهرچی ریاضیدان جمع میشن نمیتونن درش بیارن بعد یه فارسه میاد میگه برین کنار درش بیارم بعد خودش میره تو رادیکال میشه سگ به توان 2 وسگه میاد بیرون .

 

 

حاصل ازدواج

یک روز یک مشهدی با یک قمی ازدواج می کنه حاصل ازدواج انها فرزند دوقلو است و بعد یک جروبحث حسابی اسم آنها را میگذارن مشهی قم قمه.

 

 

اسم دیگر قزوین شهر رشادت است

 

 

کرمان

میدونید کرمانیها به پینگ پنگ چی میگن ؟ میگن ایجو , اجو,ایجو ,اجو

حالا به بسکتبال چی میگن ؟میگن ایجو,ایجو,ایجو ,حالا اوجو

 

 

دخترها

دخترها مثل چی هستن؟؟؟؟؟1ـ دخترها مثل رادیو هستن.هر چی میخوان میگن هر چی بگی نمی شنون 2ـ مثل لیمو شیرین هستن.اولش شیرینن ولی بعد تلخ میشن3ـ مثل کنتور برق هر چند وقت یکبار سنشون صفر میشه4ـ مثل فلزیابن،هر وقت از جلوی طلا فروشی رد میشن عکس العمل نشون میدن...

 

 

اصفهانی ها

اصفهانی داشت چایی می خورد بعد یک مگس می یوفت تو چاییش بعداصفهانی میزن تو سرش میگه هرچی خوردی بریز بیرون

 

 

هویچ

به یک نفر میگن هویچ واسه چشم خوبه ورمیداره هویچ و میکنه تو چشش

 

 

دوست دارم

تو رو به اندازه موهای سرم دوست دارم.

از طرف حسن کچل

 

 

دوست دارم بابک

قزوینیها به ناف میگن سوراخ بی مصرف...؟

 

 

در

یه زنه در آشپز خانه مارمولک میبینه سریع حشره کش ور میداره میزنه بهش مارمولک میگه خاله خاله زیر بغلم هم بزن.

 

 

جوک

به نفر میگن ایا سیو همان سیب است؟؟؟ میگه نه بابا من خوردم صابون بوده....

 

 

آب

به یه ترکه میگن اگه آب نبود چی میشد میگه .......اول اینکه شنا یاد نمی گرفتیم وبعد فوقش خفه می شدیم می مردیم دیگه ...

 

 

پسر هنر مند

ترکه خواننده میشه اهنگشو از رادیو پخش میکنن ننش میره اسفند دور سره رادیو میچرخونه بچش چشم نخوره

 

 

اه

به یکه ترکه میگن با یه چیزی جمله بساز که توش اب باشه میگه شیلنگ

 

 

 

زهر مار

بچه به مامانش میگه شام شیداریم میگه زهرمار بچه میگه وای چه خشمزه

 

 

مورچه

یک روز یک مورچه میره مرکز اهدای خون خون بده اقای دکتر مورچه چند سی سی خون ازت بگیرم مورچه سی سی می سی حالیم نمیشه به من شیلنگ وصل کنید.

 

 

چراغ

یک لره میره از خیابون برق میدزده برای خونشون لامپ خونشون یک دقیقه به یک دقیقه خاموش روشن میشده نگو از چراغ راهنمائئ برق دزدیده

 

 

دوچرخه سبیل بابات میچرخه

به یه نفر میگن چرا دوچرخه مردومو از تو قبرستون دزدیدی؟

میگه فکر کردم صاحبش مرده



 نوشته شده توسط سامان در سه شنبه 86/2/25 و ساعت 6:49 عصر | نظرات دیگران()
- چرا روی آدرس اینترنت به جای یک دبلیو؛سه تا دبلیو می گذارند ؟ چون کار از محکم کاری عیب نمی کند!

۲- اگر اسکلت از بالای دیوار بپرد پایین چه می شود ؟ هیچ وقت این کار را نمیکند چون جیگر ندارد!

۳- چرا مار نمی تواند به مسافرت برود ؟ چون دست ندارد که برای خداحافظی تکان دهد! ۴

- برای قطع جریان برق چه باید کرد ؟ باید قبض آن را پرداخت نکرد!

۵- نصف النهار چیست ؟ همان شام است که در واقع نصف نهار است که برای شام مانده است!

۶- آخرین دندانی که در دهان دیده می شود چه نام دارد؟ دندان مصنوعی!

۷- چرا دوچرخه خودش نمی تواند به ایستد؟ چون خیلی خسته است!

۸- اگر کسی قلبش ایستاده بود چه می کنید؟ برایش صندلی می گذاریم !

۹- دارچین رو چگونه درست می شود؟ وقتی یک چینی را دار بزنند!

۱۰- چرا لک لک موقع خواب یک پایش را بالا می گیرد ؟ چون اگر هر دو تا رو بالا بگیرد ؛ می افتد!

۱۱- اگر شخصی خیلی سر شناس باشد ؛ به نظر شما چه کاره است ؟ آرایشگر!

 

۱۲- اگر تلویزیون روشن نشد چه می کنید ؟ آن را هل می دهیم و می زنیم کانال دو!

 ۱۳- شباهت دماسنج با ورقه ی امتحان در چیست؟ هر دو وقتی به صفر می رسند آدم می لرزد! ۱۴- چرا دود از دودکش بالا می رود ؟ چون ظاهرا چاره ی دیگری ندارد!

۱۵- شباهت نون سوخته با آدم غرق شده چیست ؟ هر دو تاشونو دیر کشیدن بیرون!

 ۱۶- فرق یخمک با آتروپات در چیست؟ یخمک خوشمزه تر است!

۱۷- فرق باتری با مادر زن در چیست ؟ باتری حداقل یک قطب مثبت دارد اما مادر زن هیچ چیز مثبتی ندارد!

۱۸- اختراعی که برای جبران اشتباهات بشر درست شده است چیست ؟ طلاق!

۱۹- چه طوری زیر دریایی رو غرق می کنند؟ یه غواص میره در میزنه !

 ۲۰- ناف چیست؟ ناف نمره ی صفری است که طبیعت به شکم بی هنر داده است!

۲۱- خط وسط قرص برای چیه ؟ برای این که اگر با آب پایین نرفت با پیچگوشتی بره !

 ۲۲- یک نفر چگونه یک پرنده رو می کشد؟ آن را از بالای یک صخره به پایین پرتاب می کند



 نوشته شده توسط سامان در سه شنبه 86/2/25 و ساعت 6:49 عصر | نظرات دیگران()

به لره میگن نظرت راجع به این چهار مورد چیه :1-شخصیت 2-شعور 3-فهم 4-عقل!؟ لره میگه:این همون چهارمحال بختیاریه


زنه میره پیش کشیش محلشون، میگه: پدر من یک مشکل بزرگ دارم! کشیشه میگه: مشکلت چیه فرزندم؟ زنه میگه: پدر من دو تا طوطی ماده دارم که فقط بلدن یک جمله بگن، اونم اینه که: ‹سلام، ما دو خیلی حشرییم! میخواین با هم یک حالی بکنیم؟!!› من هرکار از دستم برمیومده کردم، ولی این دوتا این عادتشون رو ترک نمیکنن. کشیشه کف میکنه، میگه: والله راه حلی به ذهنم نمیرسه، ولی من یک دوستی دارم که چندتا پرنده داره، شاید اون بتونه مشکلت رو حل کنه خلاصه کشیشه میره با دوستش مشورت میکنه و قرار میشه که طوطیا رو بیارن بگذارن تو قفس طوطی نر دوستش که یارو بهش یاد داده بوده انجیل بخونه و خیلی پرهیزکار بوده، بلکن طوطیای خانم به راه راست برگردن! خلاصه طوطیا گمراه رو میگذارن تو قفس طوطی پرهیزگار، طوطی لاشیا میبینن گوشة قفس یک طوطی نشسته با عینک ته استکانی داره با صدای بلند انجیل میخونه خلاصه کف میکنن ولی به روی خودشون نمیارن و دوباره شروع میکنند همون جملة همیشگیشون رو تحویل میدن که: سلام، ما دو خیلی حشرییم! میخوای با هم یک حالی بکنیم؟! اینو که میگن، طوطی نره انجیلش رو میبوسه آروم میگذاردش زمین، یک نگاهی به بهشون میکنه، میگه: سبحان الله! بالاخره خدا دعاهامو مستجاب کرد!!


حوزه ی علمیه قم اعلام کرد به علت ترافیک طلاب در شهره قم

طلاب از فردا به صورت امامه ی سیاه و سفید ( زوج و فرد ) در شهر تردد کنند !!!


پسره به مامانش میگه: نمی‌دونستم که بابا اینقدر ترسوئه؟ 

مامانش میگه: از کجا فهمیدی عزیزم؟

پسره میگه: آخه شبهایی که تو نیستی، بابا میره خونه همسایه می‌خوابه


 به لوطی میگن آب بده، دریا میده.

به لوطی میگن گل بده، گلستان میده.

میگم معرفت، صفا، صمیمیت،  وفا ... بده، شماره تو رو میده!!!


 نوشته شده توسط سامان در سه شنبه 86/2/25 و ساعت 6:49 عصر | نظرات دیگران()
<      1   2   3   4   5      >

 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
عکس لو لرفته شهاب حسینی با لیلا فروهر
[عناوین آرشیوشده]

بالا

بالا